یلدا

یه جوجه کوچولوم گم شده ! کی اونو دیده!؟ 

آخر پاییز شدو باز جوجه هایی که نشمرده موند! 

پینوشت: تولد bbq مبارک! 

یدا مبارک.

عصیانگر

مرز بین دیوانگی و آرامشم دستهای تو بود
بدون مرز فقط مجنونم
همین   

سرعت نور: 300000 km/s

به همین سادگی

تو آن فرشته‌اے که وقتے در فصل پاییز  راه مےروے،

 برگ درختان انتظار مےکشند زودتر از دیگرے پاهایت را بوسه بزنند...


پی نوشت: یه روز سرد  پاییزی

بله!

آرامــتر وحشی! 

پاسخ مادرم را که تو نخواهـی داد؛ 

وقتی میپرســد: 

"چرا قرمـز ِلبـانَت،بنفــش و کبـود شده؟!"

دیگه!

من اینجا زندانی تو ام در اتاق کوچک قلبت

آدمها می آیند و میروند

...و باز من می مانم.

و خوشحال از این همنشینی


پی نوشت: ایهامی اساسی

گرمای حضورت

تو یه هوای سرد هیچی بیشتر از پوشیدن یه کفش پشمی گرم و خوردن یه لیوان چای داغ به آدم فاز نمیده  

 

  

 

پینوشت:تو که پیشمی دلگرمم به حضورت.

دلم گرفته

بازم غروب جمعه یه روز پاییزی... 

دلم گرفته،خییییییییلی... 

همین 

dr

 

لَمـْـسِ زَبانَتْ کِنار  ِ گوشَـ مْ

نَفَسْـهاے داغ و شَـْـهـ وَت اَنگیـزَتْ

کافیستْ

براے سَرمَسْـتْ شدنْ 

 


پی نوشت: خانومی منو برده دکتر خوف شدمو دیگه سرفه نمیکنم.

شنبه + ۵

تو که نباشی پنجشنبه برام پنجشنبــــگی نمیکند! 

پنجشنبه،۶ آبان ۱۳۸۹

چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز…    

روز میلاد…  

روز تو!

روزی که تو آغاز شدی!  

تولدت مبارک عزیزترینم