سر آشپز

از تو هیچ نمیـــخواهم

گرمای نگاهت و لبخندهای مشتــــاقت

مرا بس اســــت

 

تعجب نکنید; برفه توی ماهی تابه

first snow

 داشتن ردپای تو کنار ردپای من،
بر دشت سپید پوشیده شده از برف؛ 

  

دیوونه

تو هر شهری یه دیوونه هست تو هر خیابونی یه دیوونه هست تو 

هرکوچه ای که بگردی یه دیوونه هست دیوونه شاخ ودم نداره حرفای 

خاصی هم واسه گفتن نداره. 

دیوونه اون بچه ای که وقتی بادبادکش بالای درخت گیر می کنه آرزوی 

 مرگ تمام درختارو می کنه.  

دیوونه منم.آره..........دیوونه ی توی دیوونم!!!   

 

پینوشت:آغاز شمارش معکوس...۷۸روز 

مکث:گریه هامو بزار اول خنده هاتو بزار آخر ... آرزوهامو تماشا کن که بی تو در چه حالم 

بعد نوشتی برای جمعه ای فسنجونی     +      ۲ تبخال 

بعد نوشت ۲:فعلا شمارش معکوس روی ۷۷ متوقف شد

یخی دیم

من عاشق second 30 قبل این عکس هستم! وقتی گازت گرفتم 

   

پی نوشت:کلبه ارشک . سرد ترین شبهای شهمیرزاد .

زمستون

ماه شبهای زمستان رو دوست دارم

سپیده دم که ماه هنوز نرفته است دیدنیست آسمان

ماه ابرها را کشیده است کنار خودش که سردش نشود


پنوشت:اوووومد زمستون , باید محکم تر بغلم کنی تا سردت نشه