تمام لحظه هایی که با تو ام مــــــــــدام مینویسند ! همه را با تمام جزییات و متعلقات مینویسند! مرا با آنها کاری نیست وقتی درٍ بهشتـــــــم از سمت تـــــن تو باز میشود!
پینوشت: بگذار دگر درها به رویم بسته باشد.
مکث:چقدر دوستی میــــــــــــــــــــــــــــــــــــون ما ریشه دونده!
بعد نوشت: راستی بازم دیشب خوابت رو دیدم , این بار محجبه تر بودی
وقتی انگشت اشاره ات رو گذاشتی روی سبابه ات ! و گفتی it's perfect ساعت لنگاشو باز کرده بود و 5 رو نشون میداد! و جیغ میزد که ۵ شنبه ای از 5 امین روز اسفنده.555
تو هر شهری یه دیوونه هست تو هر خیابونی یه دیوونه هست تو
هرکوچه ای که بگردی یه دیوونه هست دیوونه شاخ ودم نداره حرفای
خاصی هم واسه گفتن نداره.
دیوونه اون بچه ای که وقتی بادبادکش بالای درخت گیر می کنه آرزوی
مرگ تمام درختارو می کنه.
دیوونه منم.آره..........دیوونه ی توی دیوونم!!!
پینوشت:آغاز شمارش معکوس...۷۸روز
مکث:گریه هامو بزار اول خنده هاتو بزار آخر ... آرزوهامو تماشا کن که بی تو در چه حالم
بعد نوشتی برای جمعه ای فسنجونی + ۲ تبخال
بعد نوشت ۲:فعلا شمارش معکوس روی ۷۷ متوقف شد
آرامــتر وحشی!
پاسخ مادرم را که تو نخواهـی داد؛
وقتی میپرســد:
"چرا قرمـز ِلبـانَت،بنفــش و کبـود شده؟!"
لَمـْـسِ زَبانَتْ کِنار ِ گوشَـ مْ
نَفَسْـهاے داغ و شَـْـهـ وَت اَنگیـزَتْ
کافیستْ
براے سَرمَسْـتْ شدنْ
پی نوشت: خانومی منو برده دکتر خوف شدمو دیگه سرفه نمیکنم.