دلم گرفته

بازم غروب جمعه یه روز پاییزی... 

دلم گرفته،خییییییییلی... 

همین 

dr

 

لَمـْـسِ زَبانَتْ کِنار  ِ گوشَـ مْ

نَفَسْـهاے داغ و شَـْـهـ وَت اَنگیـزَتْ

کافیستْ

براے سَرمَسْـتْ شدنْ 

 


پی نوشت: خانومی منو برده دکتر خوف شدمو دیگه سرفه نمیکنم.

شنبه + ۵

تو که نباشی پنجشنبه برام پنجشنبــــگی نمیکند! 

پنجشنبه،۶ آبان ۱۳۸۹

چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز…    

روز میلاد…  

روز تو!

روزی که تو آغاز شدی!  

تولدت مبارک عزیزترینم