بوسه ای با طعم روزهای پایانی تابستان وقتی واسه اولین بار از نخستین زیرگذر شهر عبور میکنیم , چیزی نیست که تا مدتها از یادم بره!
پی نوشت:زیر گذرهای کم تردد زیرگذرهای مورد علاقه من هستند. بی تردد
مکث:و اولین ها در یاد آدمها می مانند! مثل اولین آغوش, اولین عبور از زیرگذر , و یا خود تویی که اولین دوستم بودی!
پیکر بی جانم از حس دستانت جانی دوباره گرفت
دستانت را دوست میدارم
پی نوشت: ۱۶ تا نخود 11تا کشمش 7 تا نقل 1 دونه پسته و 2 تا فندوق همه اون چیزایی بود که توی این تور پیچیده شده بودو من خوردمشون. و یک میلیون وششصد یازده هزار و هفتصد و دوازده تا آرزوی خوب کردم.
نگام میکنی و میگی
آخ..
دلم تنگ شده بود
محکم بغلم میکنی
چشام و میبندم
به این فکرمیکنم که چند وقته ندیدمت
به خودم که میام لبام خیسِ خیسِ..
این روزها به این فکر میکنم که تو وحشی ترین دختر دنیایی!
پی نوشت: وقتی تو جاده هم بنزین تموم میشه هم گازت! چاره ای نداری خودتو به راننده تریلی 18 چرخی بچسبونی که واسه آدرس گرفتن به ماشینت نزدیک میشه و متقاعدش کنی که باید تو و دوست دخترت رو تا نزدیکترین پمپ بنزین برسونه
دستام و میگیریـ تو دستاتـ
نگام میـ کنی
دلتنگـَـم
اَساسی
لباتو میاری نزدیک
همه یــِِ آب دهنت و میـ بَلــْ ـعَـم
آهای غریبه ی دیروز - مارال صالحی-
آنقدر آشنا شدی که امروز تک تک خطوط جسمت را از بَرَم!
من از این آشنایی خوشبختم
خانوووم مهندس
اولین روز کاری خوش میگذره!
اگر از حال ما جویا باشید !!!
ملالی نیست جز دوری شما